خبرهای تازه

ملکیاری با «راورندوم» و «جزیره آبل» به سراغ بچه‌ها می‌رود

مسعود ملک‌یاری، مترجم کتاب‌های کودک و نوجوان از ترجمه تعدادی کتاب جدید برای کودکان و نوجوانان خبر داد و گفت: از جمله این آثار جدید می‌توان به ترجمه مجموعه‌ای سه‌گانه از «جان رونالد روئل تالکین» و مجموعه‌ای از «ویلیام استیک» اشاره کرد.

http://www.ibna.ir/fa/doc/tolidi/239122/%D9%85%D9%84%DA%A9%DB%8C%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%D8%A7%D9%88%D8%B1%D9%86%D8%AF%D9%88%D9%85-%D8%AC%D8%B2%DB%8C%D8%B1%D9%87-%D8%A2%D8%A8%D9%84-%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%BA-%D8%A8%DA%86%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D9%85%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%AF

 

زوال تجربه روایت

 

فرهنگ > ادبیات - همشهری آنلاین:
در نشست علمی قصه‌های پریان از ژانر شفاهی تا مکتوب تاکید شد که گسست میان‌نسلی و فقدان رابطه فرهنگی با سنت و تاریخ موجب زوال تجربه روایت می‌شود.

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، این نشست با همکاری پژوهشکده مردم‌شناسی و ماهنامه دنیای قلم در محل پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری برگزار شد.

در این نشست علیرضا حسن‌زاده رییس پژوهشکده مردم‌شناسی، مریم امینی عضو هیات تحریریه نشریه دنیای قلم، رضا علیزاده و مسعود ملک‌یاری مترجم و متخصص در حوزه ادبیات و قصه‌های پریان ادبی سخنانی ایراد کردند.

حسن‌زاده در سخنانی یکی از حوزه‌های مهم از فعالیت پژوهشکده مردم‌شناسی و‌ پیش از آن مرکز مردم‌شناسی را قصه‌های عامیانه و سنت‌های شفاهی اعلام کرد و افزود: در مرکز مردم‌شناسی محققانی چون کاظم سادات اشکوری، محسن میهن دوست، مرتضی هنری و... قصه‌های عامیانه را مورد مطالعه قرار می‌دادند و پس از انقلاب نیز این روند توسط محققان این مرکز در آثاری چون شوقات، نمونه‌های قصه‌های عامیانه و ... ادامه یافت.

او تاکید کرد: بزودی کتاب‌های کودکان و‌ جهان افسانه با همکاری نشر افکار، کتاب دو زبانه سنگ صبور و کتاب انگلیسی افسانه‌های جهان زیرین توسط این پژوهشکده منتشر می‌شود.

حسن‌زاده گفت: اگر اسطوره‌ها زبان و داستان یک ملت‌اند، افسانه‌ها و قصه‌های پریان زبان و داستان تک تک ما هستند. در حقیقت قصه‌های پریان در ظهور خودآگاهی فرهنگی ما نسبت به جهان نقشی مهم دارند و نشان‌دهنده تجربه‌ای غنی و چند فرهنگی از جهان و میراث فرهنگی و طبیعی آن هستند. بنابراین برگزاری نشست علمی در این‌باره ضروری است.

علیزاده نیز در سخنانی با اشاره به ارتباط تنگاتنگ قصه‌های پریان با ژانرهای دیگر ادبی، کهن‌ترین شکل ادبی را قصه‌های پریان دانست و اظهار داشت: هریک از محققانی که قصه‌های پریان را موضوع کار خود می‌دانند، از جهتی آن را مورد تحلیل قرار می‌دهند و در پژوهشکده مردم‌شناسی به بعد مردم‌شناختی آن پرداخته می‌شود، عده‌ای نیزاز نظر زبانی، عده‌ای از نظر تکنیکی و ...به آن می‌پردازند.

بنا به این گزارش مسعود ملک مترجم و داستان‌نویس، دیگر سخنران این نشست با تاکید بر ضرورت چاپ و نشر در حوزه ادبیات نظری قصه‌های پریان، پرسشهایی را درباره اهمیت قصه‌های پریان مطرح کرد و تاثیر راویان در خلق قصه‌ها را به بحث گذاشت.

او گفت: ما راوی خوب نداریم که بتوانیم متون خوب را بازآفرینی کنیم و دلیل شکل نگرفتن این کار اینست که ما ادبیات کودک را به رسمیت نمی‌شناسیم.

او در ادامه بر اهمیت خاصیت تسلی‌بخشی قصه‌های پریان ناشی از بازنمایی خصوصیات سیاسی و اجتماعی روزگار خود اشاره کرد و اظهار داشت: قصه‌های پریان، توانایی نشان دادن شرایط فرهنگی اجتماعی جامعه را دارند.

در ادامه حسن‌زاده گفت: زوال تجربه و از دست دادن بستر فرهنگی و تجربی باعث می‌شود که ما دیگر قصه پریانی نداشته باشیم و با تمام اهمیتی که قصه‌های پریان در شکل‌گیری هویت و خودآگاهی فرهنگی ما دارند اما سنت قصه‌گویی به معنی خودجوش و اصیل آن تا حد زیادی از بین رفته است.

او دلیل این امر را از بین رفتن بافت قصه‌گویی قصه‌های پریان دانست و اظهار داشت: با غروب بافت‌های فرهنگی و تکیده شدن سنت‌های زنده و فرهنگی، گسست‌های فرهنگی به وجود می‌آید و میراث‌های فرهنگی منتقل نمی‌شوند.

وی با تاکید بر ضرورت جدی گرفتن این موضوع گفت: باید نوع نگاهمان را به جهان عوض کنیم، ما جهانمان را عوض کرده‌ایم، گروهی تخیل را تحقیر می‌کنند، آیا بدون تخیل می‌شود قصه پریان داشت؟ نباید تحقیر تخیل اتفاق افتد و ما با افسون‌زدایی اغراق شده، عمق و ژرفایی را که خاستگاه قصه پریان است، از بین می‌بریم.

حسن‌زاده در پایان تاکید کرد: این تجربه زنده را باید وارد حوزه عمومی کرد تا به صورت خودجوش باقی بماند و تداوم پیدا کند.

گفتنی است، قصه‌های پریان حاصل قرن‌ها قصه‌گویی هستند قصه‌هایی که هزاران قصه‌گو در ملل مختلف نسل به نسل نقل‌شان کرده‌اند، میراثی هستند که به ما رسیده‌اند و همیشه بی هیچ چون و چرایی باورشان کرده‌ایم.

http://chtn.ir/Default.aspx?tabid=84&articleType=ArticleView&articleId=113457

http://www.hamshahrionline.ir/details/336265/Culture/literature

 

چرا کودکان ترجمه می‌خوانند

گفت‌وگو با مسعود ملک‌یاری مترجم مجموعه قصه‌های پرماجرا

 

مجموعه ده‌جلدی قصه‌های پرماجرا به عنوان یکی از پرفروش‌ترین مجموعه از داستان‌های کودکان شناخته می‌شود. تونی بردمن مشهورترین قهرمان‌های داستان‌های قدیمی و افسانه‌ها را برای نسل‌های جدید خواندنی کرده. این مجموعه به تازگی با ترجمه مسعود ملک‌یاری منتشر شده است.

■■■

 ‌آقای ملک‌یاری مجموعه 10جلدی قصه‌های پرماجرا در واقع بازخوانی داستان‌های مشهور قدیمی است، این بازخوانی‌ها با اصل داستان‌ها چه تفاوتی دارند؟
به نظرم در این روزگار شتاب و غذای حاضری، اگرچه ادبیات کهن می‌تواند تسلی‌بخش آدمی باشد ولی نمی‌توان انتظار داشت که همه، وقت و صبر خواندن اصل متون کهن را داشته باشند. مثلاً کمتر کسی می‌تواند در این شرایط امیرارسلان نامدار ۷۰۰صفحه‌ای را بخواند ولی خود من وقتی آن را خواندم احساس کردم مثل هر فانتزی فربه دیگری، حرف‌های زیادی برای گفتن در عصر حاضر دارد. پس با چند راهکار و ترفند توانستم یک بازنویسی حاوی همان نکات، در ۷۰ صفحه بنویسم (اگرچه با ساندویچ کردن هر کتابی و به هر روش ساده‌لوحانه‌ای مخالفم). در مجموعه قصه‌های پرماجرای جهان، تونی بردمن و تونی راس هر دو در مقام راوی هستند؛ یکی با متن و دیگری با تصویر. این تونی‌های عزیز، به دور از آسیب‌های ادبیات صرفاً پندآموز، با ترفندهایی، جانِ قصه‌های مطرح جهان را در نسخه‌هایی کوتاه‌تر و تازه، روایت کرده‌اند و در هر کدام از این قصه‌ها که هزاران بازنویسی، اقتباس و نسخه سینمایی از آنها وجود دارد، روی برجسته‌ترین عنصر انگشت گذاشته و با لحنی کمابیش طنز، از دریچه یک کلید‌واژه به قصه نگاه کرده‌اند. با این نگاه، حتی بازنویسی قصه رابینسون کروزو هم که به ظاهر خالی از اتفاقات هیجان‌انگیز مرسوم قصه‌هاست، به یک اثر عمیق تبدیل شده است (به نظر خودم تاثیرگذارترین این 10‌گانه).
 
‌ تفاوت داستان‌هایی همچون رابین‌هود، علاءالدین و داستان‌های دیگر این مجموعه 10جلدی با افسانه‌ها در کجاست؟
بازنویسی افسانه یا قصه، فقط قیچی‌کردن متن اصلی نیست؛ مهارت راوی جدید در انتقالِ جانِ قصه‌ها از نسلی به نسل دیگر خیلی مهم است. در طول تاریخ، همیشه قصه‌ها به تناسب شرایط جوامع دچار تغییر می‌شدند و این راویان بودند که با روایتی تازه نمی‌گذاشتند، جذابیت مضمون و شکل کلی آنها از بین برود و فراموش شوند. در این مجموعه هم اگرچه شکل ارائه تغییر زیادی کرده ولی جانِ قصه‌ها حفظ و تقویت شده. برای نمونه رابین‌هود همچنان ظلم‌ستیز ولی شوخ‌طبع است یا رابینسون اگرچه شمشیر و تبرزین ندارد ولی در تنهایی کاری می‌کند که از او یک قهرمان می‌سازد. یا در قصه ویلیام تل، پدر که نمی‌خواهد درگیر جنگ شود، با تمام محافظه‌کاری‌اش عاقبت نمی‌تواند در برابر دشمن سر تعظیم فرود بیاورد و به ناچار درگیر مبارزه‌ای می‌شود که جان پسرش را به خطر می‌اندازد. در طول تاریخ هم قصه‌ها هدفی جز این نداشته‌اند؛ سرگرمی و انتقال مفاهیم مورد نظرشان.
 
این روزها بازنویسی و بازپرداخت داستان‌های قدیمی نسخه‌های فراوانی دارد، چطور شد که شما مجموعه تونی بردمن و تونی راث را برای ترجمه انتخاب کردید؟
تونی بردمن و تونی راث به خوبی توانسته‌اند با مهارت، نقاط عطف این قصه‌های معروف را حفظ کنند و با نثری ساده و تصاویری مکمل، روایت‌هایی جذاب و کوتاه‌تر از اصل قصه‌ها ارائه دهند و هدف قصه‌ها را هم زنده نگه دارند. این مجموعه در عین سادگی ظاهری، حرفه‌ای و خلاقانه است؛ هر دو راوی متن و تصاویر، درک درستی از قصه‌ها داشته‌اند و از میان صدها رخداد اصلی و فرعی موجود در اصل قصه‌ها، بزنگاه‌های جالبی را برای روایت انتخاب کرده‌اند که به مذاق من خوش آمد.
 
در میانه انتشار کتاب‌های علمی‌-‌‌تخیلی و رمان‌های تصویری که شخصیت‌های اصلی‌اش کودکانی شرور هستند، باقی ماندن و خوانده شدن این داستان‌ها به نظرتان عجیب نیست؟
تمام آن کتاب‌های مورد نظر شما هم وامدار همین قصه‌های کهن هستند. جی. آر. آر. تالکین در مقاله «یادداشتی بر قصه‌های پری‌وار» به لذت و «تسلی» ناشی از گره‌گشایی -اغلب شاد- هر فانتزی موفقی اشاره می‌کند. «این نشانه یک داستان پری‌وار خوب است، نشانه یکی از بهترین و کامل‌ترین انواع آن که اگرچه رخدادهایش بی‌حساب و کتابند و هرچند فانتاستیک بوده یا ماجراهایش هولناکند، اما می‌تواند با «شوکی» که با خود همراه دارد و آن را به بچه‌ها یا کسانی که به آن گوش می‌دهند منتقل می‌کند، نفس‌ها را در سینه حبس کرده، دل‌ها را به تاپ و توپ بیندازد.» برایان اتبری در کتاب «مهارت‌های شگفتی» عکس‌العمل خواننده به این «شوک» را شگفتی می‌نامد؛ چیزی که باعث می‌شود مخاطب، قصه را بارها و بارها طلب کند. هرچند در ادبیات معاصر کودک و نوجوان و به خصوص در نمونه‌های پرفروش شاهد خیل شخصیت‌هایی هستیم که دیگر مثل رابین‌هود یا بیوولف قهرمان نیستند بلکه اشتباه و خرابکاری می‌کنند و مدام دسته‌گل به آب می‌دهند، ولی نقاط مشترک بسیاری با آن ابرقهرمانان دارند: مخاطب را با خود همراه می‌کنند. به نظرم اگر ترفند راوی مبتنی بر «شگفتی» و «شوک» باشد، ژانر و نوع قهرمان‌پردازی نمی‌تواند چندان میان مخاطب و اثر فاصله بیندازد. از سوی دیگر هم قصه‌های امروزی و هم داستان‌های مدرنی داریم که مخاطب به دلایل مختلف روی خوشی به آنها نشان نمی‌دهد. پس جای تعجب ندارد اگر قصه‌ها با ترفند راویان، به قاعده زبان و تا ابد عمر کنند.
 
بسیاری معتقدند بازنویسی متون کهن برای کودکان فاصله میان نسل‌ها را از میان می‌برد، به نظر شما در این بازنویسی‌ها باید چه نکته‌هایی در نظر گرفته شود تا کودک امروز رغبتی به خواندن داشته باشد؟ در واقع ویژگی کارتونی بردمن در کجاست که سبب شده این مجموعه تا این اندازه پرفروش باشد؟
قصه‌ها به طور کلی سه کارکرد دارند: سرگرم‌کننده‌اند، مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی روز را پیش می‌کشند و در آخر آرمانشهری از رویاها و خواسته‌های آدمی بنا می‌کنند. همه چیز در قصه‌های پری‌وار، واضح و روشن است. هرکس کاملاً می‌داند کجا باید دلسوزی کند و عاقبت کار خیلی زود، بدون طرح مسائل غیرضروری و بدون این دل و آن دل کردن‌های گیج‌کننده بین علت و معلول، مشخص می‌شود. در این قصه‌ها هرکس به فراخور حالش عمل می‌کند و روایات با قدرت و یک‌راست به سمت پایانی قابل پیش‌بینی، جلو می‌روند و به جایی می‌رسند که نیروهای خیر، به سعادت و سربلندی می‌رسند و نیروهای شر، آنچنان که سزاوارش بوده‌اند، با اولین نشانه‌های عذاب، مجازات می‌شوند. از طرف دیگر کودک با خواندن قصه عامیانه، نسبت به خوبی‌های زندگی، خطرات موجودات شرور در جهان و حتی در وجود خودش شناخت عمیقی پیدا می‌کند تا با سلاحی جادویی (و گاه مثل رابینسون و بسیاری از قهرمانان دیگر، با توانایی‌های خودش) آنها را شکست دهد. او جامه اعجاز می‌پوشد و با شوخ‌طبعی فراوانی، راه شاد شدن در یک روز کاملاً معمولی را پیدا می‌کند و تخیلاتش را به جایی فراتر از وجود خویش و مرزهای نادانی‌اش پرواز می‌دهد. مجموعه قصه‌های پرماجرای جهان، هم در تنوع عناوین و ژانرها و هم در مضمون، به خوبی آن سه کارکرد مورد اشاره قصه‌ها را در خود دارد و به همین دلیل مخاطب را با خود همراه کرده است.
 
‌ ساده‌نویسی و بازنویسی داستان‌های کهن برای کودکان اتفاقی است که در ایران هم این روزها زیاد اتفاق می‌افتد و ناشران زیادی دست به انتشارش می‌زنند. در مقایسه با نمونه‌های خارجی بازنویسی‌های ایرانی را چطور می‌بینید؟
متاسفانه ضعف استراتژی راویان در مواجهه با متون کهن که ناشی از بی‌سوادی «برخی» (تاکید از این جهت است که دشمن بیشتری برای خودم نتراشم) نویسندگان ما در حوزه‌های تئوریک است، باعث شده به جای بازنویسی یا بازآفرینی، با تولید کتاب روبه‌رو باشیم. در واقع فرآیند کار این‌طور شده: یکی از اهالی ادبیات کودک در سمت مشاور یک نشر قرار می‌گیرد، رونویسی و ساده‌نویسی و مبتذل کردن متون چندلایه کهن ایرانی را برای کودکان در دستور کار قرار می‌دهد، از روی دفترچه تلفن، با همان‌ها که می‌شناسد تماس می‌گیرد و کار آغاز می‌شود. گاهی در این‌گونه مجموعه‌ها بر اساس وجدان نویسنده و آگاهی و مطالعه شخصی او، با اندک نمونه‌هایی موفق هم روبه‌رو می‌شویم که این ادعای مرا تایید می‌کند؛ یعنی همان اندک آثار موفق نشان می‌دهد که نه‌تنها ناشر و دبیر مجموعه هیچ تمهید و رویکردی در تولید آن مجموعه نداشته؛ که اغلب نویسندگان مجموعه هم از تولید به مصرف کار کرده‌اند. از متن‌ها که بگذریم به فاجعه جدایی نویسنده و تصویرگر می‌رسیم که انگار قرار نیست در ایران حل شود. به هر حال این فرآیند به هیچ‌وجه با رویکرد ادبیات پیشرو جهان همخوانی ندارد. مثلاً اگرچه از راورندوم نوشته تالکین چندین نسخه با تصویرسازی‌های مختلف منتشر شده است ولی نخستین تصاویر را خود تالکین برای این فانتزی شخصی کشید یا اغلب این آلن لی بود که با درک صحیح جانِ قصه‌ها، تصاویر خارق‌العاده‌ای را برای آثار تالکین خلق کرد. تا زمانی که «برخی» مشاوران فرهنگی ناشران پرکار ما، حال و حوصله اندیشیدن و خواندن ندارند و بدون برنامه و انگیزه، فقط به تولید بالا و نان قرض دادن به دوستان و آشنایان خود مشغولند، تا ابد باید از خودمان بپرسیم چرا بچه‌ها فقط ترجمه می‌خوانند؟ کتاب را نمی‌شود مثل خودرو به مخاطب انداخت. پس با آمار فروش بخشنامه‌ای و خریدهای دولتی یا سازمانی، نمی‌توان به جنگ ادبیات جهان رفت؛ باید پیش از هر چیز این جنگ را کنار گذاشت، آن‌وقت خواند، آموخت، میدان را حتی برای تجربه به جوان‌ها داد (البته این نباید دستمایه استثمار آنها شود) شجاع بود و هر «تولیدی» را از پیشکسوتان محترم منتشر نکرد و با نیازهای مخاطب همگام شد. در جهان هم بی‌شک آثار کم‌مایه منتشر می‌شود ولی بازار ما نشان داده مخاطبان ما چنان نسبت به آثار ایرانی بی‌اعتماد شده‌اند که حتی آثار ضعیف ولی خوشخوان فرنگی را به کارهای تالیفی و بومی ترجیح می‌دهند. امیدوارم به خاطر چند قران بیشتر یا حفظ یک صندلی، این اندک مخاطب را هم کوچ ندهیم. عرایضم را با بخشی از کتاب رابینسون کروزو که در همین مجموعه منتشر شده است پایان می‌دهم:
«فردای آن روز کشتی بالا نیامد، پس‌فردا هم همین‌طور. فردای پس‌فردا هم همین‌طور و رابینسون سال‌های سال در آن جزیره تنها ماند و لحظات سخت و وحشتناکی را تا روز نجات گذراند ولی هرگز امیدش را از دست نداد و همین بود که از او یک قهرمان ساخت؛ نه از آن قهرمان‌ها که کارهای شجاعانه می‌کنند و با دیو و غول می‌جنگند و ماجراهای خطرناکی را به دنبال افتخار و پاداش پشت سر می‌گذارند؛ رابینسون کروزو یک قهرمان بی‌نظیر بود، کمی شبیه پدرش، مردی که از زندگی درس‌های زیادی آموخت و بهترین کارهایی را که می‌توانست انجام داد و همین گاهی سخت‌ترین کاری است که یک قهرمان می‌تواند انجام دهد.»

http://tejarat.donya-e-eqtesad.com/fa/packagestories/details?service=social_economy&story=d7374979-a12a-45eb-bf82-996d50c9bca9

 

اریک، کتاب برگزیده شورای کتاب کودک

اریک کتاب برگزیده شورای کتاب کودک شد.

شان تن کم‌نظیر است. ترجمه‌ی کارهایش به ظاهر آسان ولی مثل شعری پراحساس دشوار است. این داستانش هم که جای خود دارد. تقدیم به آنها که آمده‌اند تا اریک باشند و می‌روند مثل اریک.

 

اریک، شان تن، مسعود ملکیاری

اریک شان تن آفرینگان مسعود ملک‌یاری

خبرگزاری ایسنا

خبرگزاری مهر

روزنامه اطلاعات

 

خرگوش‌ها

خرگوش‌‌ها چند نسل پیش آمدند. خانه و جاده ساختند و در تمام سرزمینمان پراکنده شدند. درخت ها را قطع کردند و دوستانمان را فراری دادند...

چه کسی ما را از دست خرگوش‌ها نجات می‌دهد؟

 

شان تن آفرینگان مسعود ملک‌یاری

جنگاوران جوان

ترجمه‌ی مجموعه‌ی جنگاوران جوان را از سال ۱۳۹۰ آغاز کرده‌ام. تا امروز ۸ جلد از این مجموعه رمان منتشر شده است که البته جلدهای ۶ و ۷ را من ترجمه نکرده‌ام. خوشحالم که نوجوانان فانتزی‌دوست از این داستان و ترجمه‌ی من استقبال کرده‌اند و کار به چاپ سوم رسیده است. امیدوارم تا پایان سال ۹۵، چهار جلد باقی مانده را هم ترجمه کنم.

 

 

نشر افق مسعود ملک‌یاری نشر افق مسعود ملک‌یاری# نشر افق مسعود ملک‌یاری

گزارش سخنرانی‌ام در کانون با موضوع «قصه‌های پریان»

http://www.kanoonnews.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=133&Id=252512

قصه‌های پریانقصه‌های پریانقصه‌های پریان

مجموعه ده جلدی قصه‌های پرماجرای جهان

در این مجموعه که به تازگی ترجمه کرده‌ام، تونی بردمن نگاهی متفاوت به مشهورترین قصه‌های جهان می‌اندازد و تصاویر ساده و جذاب تونی راس، به گزیده‌گویی راوی کمک می‌کند. امیدوارم ترجمه هم خوب باشد.


رابین هودعلاءالدینتونی بردمن تونی راثرابینسون کروزو تونی بردمن تونی راث تونی بردمن تونی راث بیوولفتونی بردمن تونی راث ویلیام تلتونی بردمن تونی راث شاه آرتورتونی بردمن تونی راث جیسون و پشم زرینتونی بردمن تونی راث علی بابا

اندر حکایت باران، هوای دونفره و مصائب آن

اشتهارنامه
نمره‌ی دهم

 

میرزا مسعودخان ملکیار

در این روزهای اخیر هرکس به پای‌تخت آمد و رفت نموده یا توقف داشته معلومش شده است که هوا بس ناجوانمردانه دو نفره است. آب و هوا نسبت به سابق چنان بسیار تفاوت کرده است به مرتبه‌ای که سببش درست معلوم نمی‌شود. بعضی می‌گویند که به سبب حرکت توده‌های هوا از بلاد دور است؛ برخی می‌گویند دوران خشکسالی به سر آمده، تر سالی در راه است و برخی هیچ نگفته در این هوا حالش را می‌برند. سابق بر این در این فصل چنان گرم و آلوده بود که توقف در شهر مشکل بود و اهلِ خودِ شهر به اشکال می‌توانستند زیست.
علی‌ایّ‌حال جای شکرانه است که تا اینجای خزان بسیار خوش گذشته است و از چندی پیش باران آمده و هوا چنان دلپذیر شده است به طوری‌که اگر دایم این قسم باشد مردم محتاج به رفتن ییلاق و دَدَر نمی‌باشند.
به یاد دارم که در ایام شباب، اواخر فصل گرما هوای طهران اینگونه دو نفره گشت. ماجرا پیش از آن بود که لانتوری‌های سرهنگ تحویلدار، مرا با دگنک از عمارت بیرون پرت کنند. القصه، در آن دوران برای «روزنامه‌ی دولت علیه‌ی ایران» پاورقی می‌نوشتم. حق‌التحریر مختصری مقرر کرده، دیر و زود عنایت می‌کردند. آن شب سه قران گرفته بودم که باید برجی را با آن سر می‌کردم. دسته گلی ابتیاع کرده و شلنگ‌تخته انداختم تا درب عمارت.
 با گلبهار درشکه‌ای دربست کرده تا باغ شاه رفتیم. سورچی کرایه‌ی دو شاهی را یک قران خواست. سبب را پرسیدم. گفت که در کنار ممکت انگلیس طوفانی در دریای آنجا شده و بیست و سه عدد کشتی کوچک از قصبات کنار دریا با خدمه و چنگال‌های ماهیگیری و اسباب مفقود شده‌اند. پرسیدم چه دخلی به ما دارد؟ گفت:«مردک مگه کوری نمی‌بینی بارون میاد؟» باز هم دستگیرم نشد. یک صاحب‌قران دادم و پیاده شدیم.
هوا به غایت دو نفره بود. گلبهار هوس باقالی و گلپر کرد. مردک الدنگ یک سیر باقالی را یک قران حساب کرد.
پرسیدم:«جنگ گلپر شده، کشتی‌های باقالی غرق شده، قوای روس به نمستان حمله کرده؟ باقالی سیری یک شاهی را بده دو شاهی، سه شاهی نه بیست شاهی مرد حسابی.»
باقالی‌فروش نعره زد:«هزار خاصه خرجی می‌کنید زورتون به رعیت می‌رسه. بارون به این درشتی رو نمی‌بینی؟» و به زور چماق یک قران از ما گرفت.
از بخت بلندم گلبهار اهل غذای بیرون نبود و در آن زمان هنوز سفره‌ی دکان‌های غذای حاضری و خمیرک و کشلقمه در ممالک محروسه گسترده نشده بود. آن روز کمی زیر باران قدم زدیم، گلبهار از خواستگارانش گفت، من خون دل خوردم و یک قران باقی مانده را دادم به سورچی با انصاف تا ما را به در عمارت سرهنگ برگرداند.
خدا را شاکرم که امروز به مدد قطار زیر زمینی و بی‌ آر تی و وسایل نقلیه‌ی عمومی می‌شود با چند تومان از آن سر شهر به این سر آمد. این‌ها هم که نباشد محال است تا هوا دونفره می‌شود سورچی‌ها قیمت خون‌شان را بابت کرایه از رعیت بگیرند. این فقره سرگردنه بگیری‌ها مال آن روزها بود که جز چند دستگاه اتوموبیل و درشکه چیزی نبود و وضع دنیا به گونه‌ای بود که اگر بادی از ملاحی در ولایت خارجه در می‌رفت، طوفانش خانه‌ای را اینجا خراب می‌کرد.

{این مطلب در روزنامه وقایع اتفاقیه منتشر شده است.}

اندر حکایت سرایت مرض از دوَل خارجی

اشتهارنامه
نمره‌ی چهارم

میرزا مسعودخان ملکیار

تاریخ ما سرشارِ مرض‌هایی است آمده از بلاد فرنگ. هرچه زندگی‌مان از تنبان و جهت مو تا اجاق تنوردار و طیاره و کشتی و عراده‌های توپ متأثر از تلاش‌های دانشمندان کل گیتی است، برخی مرض‌هایمان نیز سوغات فرنگ است و گرنه ما در طول تاریخ یک مورد از اینگونه‌ها نداشته‌ایم.
فی‌المثل در تحقیقات دامنه‌دارم دریافتم که مرض «اوسکولایز» یا همان «سرکار گذاشتن» و معطل نمودن، سوغات مادر پیر دسیسه بوده‌ است. آورده‌اند که در هفدهم ماه دیکمبر مطابق سیزدهم صفر سنه‌ی ۱۲۶۷، به فرموده‌ی پادشاه ولایت انگلیس، خوانین مشورتخانه‌ی پادشاهی در پای‌تخت جمع می‌شوند. ایشیک آقاسی را فرمان می‌دهند وکلای رعایا را خبر کند که آمده، فرمایش پادشاهی را از زبان خوانین بشنوند. خود پادشاه حضور نداشته اما تخت سلطنت در همان اطاق بوده. قاعده این بوده که به وقت غیبت پادشاهی روی تخت را با پارچه‌ی زری گرانبها بپوشانند اما چونکه خوانین فرمان پادشاهی می‌خواندند، پارچه را برداشته بودند مانند اینکه منتظر خود پادشاهی باشند.
یکی از خوانین پس از خواندن فرمان وکالت، می‌گوید فرمایش پادشاهی این است که اهل دو مشورتخانه را که احضار کرده بودیم که امروز به جهت امورات دولتی جمع بشوند، آمدن آنها لازم نیست اما در چهارم ماه فبیواری باید کلاً دوباره در پای‌تخت حاضر بشوند و مشغول شغلی که به آنها محول خواهد شد باشند.
از قرار معلوم، «قوز الدوله‌ی شفتانی» در آن مجلس به جهت خرید چند عراده توپ و تحویل اشانتیون خودش پشت در موس‌موس می‌کرده، وکلا را می‌بیند که «اوسکولایز» گویان از اطاق بیرون می‌آیند. همین مردک در آن یوم نحس این مرض را به داخل کشور آورده و در تمام ممالک محروسه پراکنده می‌کند.
به سال نمی‌کشد که اعیان و رعایا یک به یک و به بهانه‌های واهی بنا می‌کنند به «اوسکولایز» همدیگر. فی‌المثل «خواجه کهیر تحتانی» را قرار می‌کنند که یک من مایه‌ی ماست از اندرونی ببرد طباخی. کنیزک اندورنی سه سال او را پشت در معطل می‌کند به طوریکه اهالی دربار، او را که همان پشت در اندرونی بیتوته کرده بود، فراموش می‌کنند. یا راهزنانِ منازل شمالشرق که خواب خوش از رعایا ربوده بودند، «سردارقلی شیرپنجه» را که از دارالخلافه با چند عراده توپ و توپچی به سبب امنیت فرستاده بودند، سرکار گذاشته، یازده سال در آن منزل دزدی نکردند (در منزل همجوار دزدی می‌کردند). سردارقلی هم که گویا عزم جزمی در کارها داشته، تمام آن سال‌ها تفنگ به دست در یک ساخلو می‌ماند تا علف زیر پایش سبز می‌شود.
«پزشک تیفوس اسطرلابی» که گاه در طفولیت مرا نزد او می‌بردند، اول بار کشف کرد که این مرض از کجا آمده. یادم است که در ایام شبابِ حقیر، کار به جایی رسیده بود که کل امور مملکت به سبب همین فقره تعطیل مانده بود؛ خود پادشاه هم فرت و فرت وکلا و خوانین را فراخوانده، پشت پرده قایم می‌شد و به ریش‌ ایشان که دست‌کم دو ساعت سرپا و معطل می‌ایستاند می‌خندید.
خدا را شاکرم که امروز در ۱۶۵ سالگی دیگر شاهد این مرض نیستم؛ همه قرارها دقیق، رعایا و علی‌الخصوص صاحب منصبان، آن‌تایم و همواره آنلاین‌اند و به طرفه‌العینی رد هم را می‌زنند و چنانچه بخت برگشته‌ای قصد پیچاندن داشته باشد، از یمین و یسار مورد عنایت قرارش می‌دهند.  

{این مطلب در روزنامه وقایع اتفاقیه منتشر شده است.}